اینشتین در گفتگویی با «رابرت شنکلند» بر مورخان علم خرده می گیرد که در تحلیل تحولات فیزیک در اواخر قرن نوزدهم «هدفی را که فیزیکدانها بدان نشانه رفته بودند در نمی یابند و برایشان روشن نیست که آن ها چگونه می اندیشیدند و چگونه با مسائل خود دست و پنچه نرم می کردند» و می گوید که در نوشتن تاریخ علم باید شیوه ای اختیار شود که سیر اندیشه و پویش فکری کاشفان و
پیشتازان را انتقال دهد.
کتااب فیزیک و واقعیت نوشته هایی از او را شامل می شود که از هدفش در فیزیک، از موزون بودنش در حوزه تفکر علمی و از «التقاط فلسفیش» در معرفت شناسی حکایت می کند.
این کتاب در شش بخش ترتیب یافته است:
بخش نخست: فیزیک و واقعیت، مشتمل بر مقاله هایی است که در آن ها هدف، روش و دستگاه مفاهیم بنیادی فیزیک نقد و بررسی می شود. بخش دوم: فضا اثیر و هندسه، با برداشت او از چگونگی پیدایش و تحول مفاهیم فضا و زمان آشنا می شویم.
بخش سوم شامل نوشته هایی است درباره نسبیت و گرانش.
چهارمین بخش کتاب چند مقاله پراکنده است و در آن ها از جرم و انرژی، و نیروی هسته ای و هراسی که در اثر آن بر آدمی سایه افکنده است سخن می رود.
بخش پنجم کتاب «پویندگان راه» گرد آمده است که از کپرنیک تا نیلس بور را شامل می شود و آخرین بخش کتاب را زندگی نامه علمی او تشکیل می دهد.