در این کتاب ضمن مقایسه دو شخصیت کوروش بزرگ و محمدبن عبدالله، رفتار آنان را با یهودیان مورد بررسی قرار داده است. در بخشی از این کتاب می خوانید:
بهرحال کوروش پس از فتح بابل فرمانی صادر کرد و طی آن اعلام داشت که یهوه خدای آسمانها جمیع کشورهای روی زمین را به او داده و به وی امر فرموده است که خانه ای برای او در اورشلیم بنا کند. بنابراین کلیه قوم یهود مجازند به اورشلیم برگردند و در ساختن خانه یهوه که خدای اسرائیل و خدای حقیقی است شرکت کنند. هر کس نیز که به سبب فقر قادر به انجام این عمل نباشد، اهالی آن مکان باید او را با نقره و طلا و اموال و چهارپایان و سایر هدایای تبرعی کمک کنند.
در جایی دیگر از این کتاب می خوانید :
با تسلیم یهودیان، سپاه محمد به محاصره قلعه طایفه بین النضیر خاتمه داد و یهودیان طایفه مذکور، کلیه اموال خود، حتی در و سر در خانه هایشان را روی شترهایشان که به 600 رأس می رسید بار کردند، بعضی از آنها راهی سوریه شدند و گروهی دیگر با روسایشان به سوی خیبر راه افتادند و بقیه آنها رهسپار ارتفاعات جنوب سوریه شدند و تنها دو نفر آنها که اسلام اختیار کردند، مجاز شدند در خانه های خود باقی بمانند و اموال و مزارعشان را در مالکیت خود داشته باشند.