تندباد سرنوشت

الهام یعقوبیان در فروردین ماه ۱۳۵۱ خورشیدی در شهر تهران چشم به جهان گشود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه اتفاق گذراند، سپس در سال ۱۳۷۳ ، در رشته مترجمی زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد. الهام استعداد و علاقه خود به ادبیات و نوشتن را در دوران دبیرستان، با نوشتن مطالب ادبی و داستان‌های کوتاه، در قالب انشاء به نمایش گذاشت. شانزده سال بیش نداشت که اولین کتاب خود را با نام «دریای خاموش»نوشت ،در باور عده‌ای از صاحب نظران و منتقدین ادبی، او به عنوان یکی از اولین رمان نویسان زن یهودی در ایران محسوب می‌شود.

دو سال بعد از اولین نشر کتابش در تابستان ۱۳۶۹، دومین اثر خود را تحت عنوان «تند باد سرنوشت»، به رشته تحریر درآورد. استقبال خوانندگان از این اثر به حدی بود که طی مدت کوتاهی باعث گردید که الهام بتواند چهارمین ویرایش آنرا به زیر چاپ ببرد. الهام یعقوبیان در اوایل دهه ۱۳۷۰ خورشیدی به عضویت انجمین کلیمیان تهران درآمد و پس از مدتی در بخش فرهنگی به فعالیت پرداخت. انجمن کلیمیان، هنگام تشکیل شورای نویسندگان در جهت انتشار مجله‌ای برای جامعه کلیمی، از الهام دعوت نمود تا به عنوان یکی از همکاران و بنیانگذاران نشریه بینا (ارگان انجمن کلیمیان تهران)، با ارائه مقالات ادبی و اجتماعی در این گروه همکاری نماید. وی از زمان تأسیس نشریه تا هنگام خروجش از ایران به عنوان یکی از سردبیران نشریه بینا همکاری داشت. ضمن آنکه در همین راستا با چندین دیگر نشریه داخلی، با ارائه مقالات همکاری می‌نمود. الهام در سال ۱۳۷۸ خورشیدی سومین اثر خود را تحت عنوان «اشک شمع» به زیر چاپ برد. وی در رمان اشک شمع، همچون دیگر آثارش در قالب داستانی جذاب و پر احساس به شکاف دغدغه‌های خانوادگی و مشکلات اجتماعی نسل جوان، جامعه امروز ایران پرداخت و نیز برخی از رسوم نادرست اجتماعی و نداشتن حقوق اولیه زنان و معضلات طلاق را به نقد کشید.

چند ماه پس از انتشار رمان « اشک شمع » در سال ۲۰۰۰ میلادی الهام به آمریکا مهاجرت نمود و پس از استقرار در لس آنجلسدر سازمان فدراسیون یهودیان آمریکا (یکی از سازمان‌های امور خیریه) به عنوان مشاور و راهنمای مهاجرین مشغول به کار شد. پس از مدتی در جنبش پایداری مرز پرگهر در زمینه دموکراسی، حقوق بشر و حقوق زنان، فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و مدنی خود را گسترش داد. الهام فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی خود را با ارائه مقالات اجتماعی و فرهنگی به مجلات فارسی و انگلیسی زبان لس آنجلس دنبال نمود. به ویژه همکاری تنگاتنگی را به مدت چهار سال با نشریه شوفار لس آنجلس داشت. وی همچین طی سفرهایش به دیگرشهرهای آمریکا و حضور در سمینارها و اجتماعات فرهنگی، با ایراد سخنرانی و مصاحبه و دیدارهای رسمی در ارتباط با دموکراسی و حقوق در جامعه بین‌المللی فعالیت پربار و چشمگیری از خود به نمایش گذاشت.

رمان تندباد سرنوشت که برای نخستین بار در در زمستان 1376 منتشر و در سالهای پس از آن به دفعات تجدید چاپ شد، بیانگر نگاه ها، رویاها، و دغدغه های نسلی از جوانان ایران است که سرنوشت خود را ناخواسته با تندبادی از ارزشهای اجتماعی و پیشامدهای خانوادگی عجین می یابد. این نسل، هر چند در ابتدا خود را در رویارویی با تندباد ناتوان می یابد و از سرخوردگی دم می زند – و به بیان فرهاد، از شخصیت های داستان، میگوید: تنها باید به چیزی وفادار بود که به ما وفادار باشد. زندگی و دنیا وفا ندارد. – در ادامه رشد خود در چالش با مسایل و مشکلات، به خودباوری رسیده، تلاش خستگی ناپذیر و امیدوارانه را یگانه مسیر زیستن با این تندباد و رسیدن به خوشبختی می یابد…. ” با تندباد سرنوشت باید جنگید! باید زره پوشید و با آن مقابله کرد. زندگی را زشت، یا زیبا، دوست باید داشت…”

شماره کتاب: 4839

عنوان: