چوپان

پایه و اساس داستان این رساله گفتار چوپانی است که در باور خود، خدای آفریدگار را بسان مردمان می پندارد و با او سخن می گوید. این باور، در روزگار پیشین، پیروانی داشته است و از آنجا که شبان این داستان را برخی در گروه پیروان این آیین برشمرده اند، نویسنده بر آن شده است که بخشی جداگانه دراین کتاب بیاورد تا از رای ها و اندیشه های این گروه بیشتر آگاه شوند. در بخشی از این کتاب می خوانید: موسی با مردی از بنی اسرائیل دوستی داشت که به سبب فرونی عبادت و توانایش بر سکوت، هرجا که می رفت او را همراه خود می برد. روزی بر علفزاری گذر می کردند. آن مرد آهی از دل برکشید. موسی پرسید: چرا آه کشیدی؟ گفت:اگر خدایم را خری بودی در اینجا چرایش می دادمی. موسی از شنیدن این سخن برنجید و چشم بر زمین بدوخت. بر موسی وحی رسید که : چرا سخن بنده من بر تو ناپسند آمد؟ ما بندگان خود را به اندازه آنچه بدان ها ارزانی داشته ایم بازخواست می کنیم.

شماره کتاب: 1292

عنوان: