این کتاب داستان زندگی زیگموند فروید می باشد . در بخشی از این کتاب می خوانید: او مرد بلند بالائی نبود، قدش یک متر و هفتاد می شد. با این حال خود را کاملا متناسب با دختری می دید که با وقار کنارش راه می رفت. مارتا برنایس را که چانه و بینی و ابروان مقبولی داشت دزدانه نگریست. نمی توانست موقعیت را که فراهم آمده بود باور کند. ا او فقط بیست و شش سال داشت و سخت سرگرم پژوهش فیزیولوژی در انستیتوی پروفسور بروکه بود. هنوز پنچ سالی با شور و شر عشق و عاشقی و ده سالی با ازدواج فاصله داشت