داوید هملخ

در بخشی از این کتاب می خوانید: داوید محبت و دلسوزی فراوانی نسبت به گله بخرج می داد. روزی از روزها متوجه شد که گوسفندان جوان، بره های کوچک و گوسفندان مسن تر را در حین چرا هل داده و در نتیجه همیشه  فقط علف های سفت و ریشه های باقیمانده نصیب این ضعیف تر ها می شوند، تا حدی که اکثر اوقات با شکم گرسنه به خانه باز می گردند.

آن چوپان باوفا، با تدبیر و اندیشه خود این مشکل را حل نمود و به این طریق که حصارهایی در مقابل چراگاه قرار داد و گوسفندان را در پس آن محدود نمود تا نتوانند طبق خواسته خود رفت و آمد کنند. سپس بره ها را به طرف چراگاه رها می کرد تا از علفها ی تازه و نرم تغذیه کنند. بعد از اینکه کوچکترها به چریدن خود پایان دادند، نوبت پیرها بود که از علف های باقیمانده استفاده کنند و در آخر گوسفندان قوی جوان را آزاد می کرد که توانایی و قدرت خوردن علف های سخت و ریشه ها را نیز دارند و به این طربق به چراندن و مراقبت از آفریده های خداوند می پرداخت

شماره کتاب: 3238

عنوان: