دربخشی از این کتاب می خوانید:
هنگامی که محمد به مدینه مهاجرت کرد، یهودیان مدینه که از جمعیت، ثروت و نیروی نظامی قابل توجهی برخوردار بودند، در کیفیت فکری قبلی خود باقی ماندند، ولی در طرز فکر محمد نسبت به آنها تحولی بوجود آمد. محمد انتظار داشت که پیروان اهل کتاب، او را به عنوان پیامبر خدا به رسمیت بشناسد و به دین او گردن نهند. اما جامعه یهودیان مدینه با عزم راسخ اعلام داشتند که نه محمد را به عنوان پیامبر به رسمیت خواهد شناخت و نه دین او را قبول خواهد کرد و نه اینکه حتی حاضر است دین محمد را همطراز دین خود تلقی نماید.
در بخشی دیگر :
… داستان هایی که اعراب از اسرائیلی های حجاز نقل می کنند، تردیدی باقی نمی گذارد که یهودیان ساکن حجاز از تمدن قابل توجهی برخوردار بودند. خود محمد نیز در زمانی که با یهودیان حجاز مخالفت آغاز کرد، معهذا از آنها به عنوان « اهل کتاب» نام می برد و صرف نظر از احترامی که برای دین یهود قائل بوده، به یهودیان حجاز بعلت دانشی که آنها از تاریخ و ادبیات داشته اند، به نظر احترام می نگریست و بهمین علت در قرآن به آنها« بنی اسرائیل» خطاب کرده است.