غزل غزلها که حضرت سلیمان نبی آن را با روح القدس گفته است از جمله کتب مقدسه یهودی است که بعضی از دانشمندان یهودی آنرا قدس القداس می گویند. غزل و معاشقه به هر زبانی باشد باید مستمعی دل نازک و عاشق پیشه داشته باشد تا از آن حظ ببرد بخصوص اگر این غزل ها عرفانی و الهی باشد خواننده باید دارای روح عالی عرفان و دلی سوخته از عشق داشته باشد. غزل های سلیمان در این کتاب تنها یک معاشقه و راز و نیاز عاشقانه و گفتگوی عاشقی با معشوقش نیست بلکه دنیایی از عرفان در آن نهفته است که او با پروردگارش صحبت می کند و عاشق خدا است. مکالماتی است بین سلیمان که عاشق پاک باخته خالقش است و بین خداوند که سلیمان را از میان بنی بشر انتخاب کرده است. به قسمتی از این غزل اشاره می کنیم: شبانگاه در بستر خود کسی را که جانم دوستش میدارد طلبیدم او را جستجو کردم اما نیافتم . گفتم برخاسته در گوچه و خیابان های شهر بگردم تا کسی را که جانم دوستش میدارد طلب کنم اما نیافتم. نگهبانانی که در شهر میگشتند مرا یافتند از آنها پرسیدم آیا محبوب جانم را دیده اید. از ایشان چندان پیش نرفته بودم کسی که جانم او را دوست میدارد یافتم او را رها نکرده تا بخانه مادرم و بحجره والده خویش آوردم. ای دختران اورشلیم شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم می دهم که محبوب مرا تا خودش نخواهد بیدار نکنید و عشق او را برنینگیزانید.